my lovely baby

روزهای اول بدنیا اومدن صدرا

1391/2/5 18:05
نویسنده : maman-baba
840 بازدید
اشتراک گذاری

بعد از 2 روز که توی بیمارستان پستری بودم  مامان پیشم بود بالخره بابا اومد دنبالمون و برگشتیم خونه

وقتی از بیمارستان اومدم بیرون با یک بچه تو بغل....هنوز باورم نمیشد این بچه برای من و من مادر شدم

خیلی عجیب بود

یک حس ناشناخته

هنوز نمیتونستم باور کنم که من مادر شدم...همیشه مادرها رو با سن و سال زیاد و با تجربه فرض میکردم

برام خیلی این حس ناشناخته بود که حالا من یک مادرم...و وظیفه نگهداری یک موجود خیلی نازننین دارم که به من احتیاج داره...و من باید تمام سعی ام میکردم که اون خوب بزرگ کنم و از پسش بر بیام

 

وقتی اومدیم خونه بابا گوسفند گرفته بود که بای شما بکشن

از زیر دود اسفند و قران رد شدیم و اومدیم خونه

خونه ما

خونه ای قرار بود از این به بعد برای ما 3 نفر باشه

خیلی خسته بودم

خیلی

از همون لحظه دلم گرفته بود و اشک توی چشمام جاری بود...که مامانچند روز دیگه قراربره و من تنها چه حوری شما رو بزرگ کنم

خیلی میترسیدم

نگران بودم

نگران روزهای آینده فرداهایی که میاد و من ازش بیخبرم

نمیدونی توی دلم چه آشوبی بود.....ولی باید قوی باشم به خاطر تو به خاطر بابا به خاطر زندگیمون

 

فردا که اومدیم خونه بردمت دکتر

گفتن که زردی داری

نمیدونی چه حالی داشتم

دنیا داشت روی سرم خراب میشد

همش گریه میکردم

تحمل این همه فشارو مسئولیت نداشتم

خدایا خودت کمکم کن!

توی این شهر غریب با یک بچه..........

شب رفتیم بیمارستان کودکان با مامان و بابایی....تا داخل شدیم از منشی سوال کردیم که کجا باید وقت بگیریم گففت این بچه که زردیش خیلی بالاست...منم  بیشترنگران میشدم....فقط توی دلم صلوات میفرستادم و دعا میکردم

مامان هم حلشاز منبدتربود اونم نگرانو نذر میکرد

باباجون رفت که شماره بگیره وفهمید که اونجا دکتر متخصص ندارن و فقط انترن هستن

پشیمون شدیم و دوباره راه افتادیم رفتیم بیمارستان نجمیه

اونجادکتر دیدت و برات آزمایش خون نوشت

شب جواب دان خیلی بالا نبود خدا رو شکر

ولی فردا دوباره بردمت پیش دکتر متخصص و اونم دوباره آزمایش

مامان هم باید برمیگشت مشهد...آخه مدرسه ها باز شده بود و اونم کلاس داشتناراحت

چند بار دیگه آزمایش دادیم ولی خدا رو شکر زردیت بالا نرفت وخوب شدی

روزهای سختی بود ولی گذشت...............

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

سپیده
5 اردیبهشت 91 18:18
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به my lovely baby می باشد